با توجه به جایگاه ویژه مدیریت دانش در سازمان های امروزی و با توجه به این واقعیت که مدیریت دانش در گذر زمان و به شکل تدریجی کامل می شود؛ سازمان ها و محققان بسیاری به ارائه الگوهای بلوغ مدیریت دانش پرداخته اند.

هر چند که از جنبه های مختلف بر بسیاری از این الگوها ایراداتی وارد شده و بررسی هایی در مورد آنها انجام شده است اما این بررسی ها به طور عمده موردی بوده و در دامنه محدودی از الگوها انجام شده، فاکتورهای محدودی را در نظر داشته و حتی در مواردی نیز تنها به بیان نقاط اشتراک و مشخصه های ظاهری الگو بسنده کرده اند. این در حالی است که به منظور توسعه الگوهای بلوغ، لازم است تا بررسی جامعی روی الگوها صورت گیرد و الزامات توسعه این الگوها درک شود.

از این رو و به منظور پوشش این خلا، اطلاعات مربوط به الگوهای مختلف مورد مطالعه عمیق و کیفی قرار گرفته، ضمن ارائه طبقه بندی الگوها بر اساس ویژگی هایی همچون: میزان انعطاف پذیری، ساختار / توالی بلوغ، تمرکز بر ذی نفعان مختلف و جامعیت در نواحی کلیدی؛ این موارد در غالب سه دسته ویژگی عمومی، ساختاری و کاربردی/ قابلیتی قرار گرفته و موارد مورد اشاره در دسته کاربردی/ قابلیتی به عنوان الزامات کلان الگوهای بلوغ دانش معرفی شده اند. در نهایت با تحلیل نتایج و مقایسه های انجام شده، پیشنهادات و الزاماتی ارائه شده است که می تواند در راستای توسعه الگوهای بلوغ مدیریت دانش راهگشا باشد.

امروزه از دانش به دلیل ناملموس بودنِ آنکه سبب می شود تا به سادگی قابل کپی برداری و تقلید نباشد به عنوان منبع باارزشی برای رشد سازمان ها یاد شده و در مواردی به عنوان تنها مزیت رقابتی پایدار معرفی می شود. در نتایج تحقیقات KPMG در سال 2003 آمده است که مدیریت دانش در تمامی کسب وکارها و نواحی عملکردی در تحویل خدمات، در استراتژی، در تحقیق و توسعه و … کاربرد دارد و به همین علت تعداد روبه رشدی از سازمان ها، پروژه های مدیریت دانش را در دست اجرا دارند.

از آنجا که پیاده سازی مدیریت دانش برای رسیدن به کمال مطلوب، نیازمند تغییرات فراوان و معناداری در فرایند، زیرساخت ها و فرهنگ است، بنابراین غیرمحتمل است که در یک خیز ناگهانی حاصل شود و از این رو بهبود مستمر بر پایه مراحل تکاملی و گام به گام شکل می گیرد و نه بر اساس نوآوری های انقلابی؛ از این مراحل تکاملی مدیریت دانش که در خلال زمان شکل می گیرد، به بلوغ مدیریت دانش تعبیر می شود و به عبارتی لازم است تا مدیریت دانش به بلوغ رسیده از یک حالت جمود به یک کارکرد بینِ بخشی که به شکل مستحکمی در سازمان مستقر شده است تبدیل شود.

الگوهای فراوانی برای بلوغ مدیریت دانش مطرح شده اند که انطباق و انتخاب آن را برای محققان دچار مشکل می کند به علاوه بسیاری از آنها فاقد عمومیت هستند و به شکل تجربی آزمون نشده اند و دارای اغتشاش و سردرگمی قابل توجه و فقدان مطابقت منطقی از قبیل: هدفها و شیوه های تعریف شده در هر سطح، بر اساس مقیاس بلوغ اند. بسیاری از این الگوها نیز بسیار کل نگرند.

همچنین بسیاری از آنها با وجود ارائه پیشنهادهای فراوان، راه های عملی کمی ارائه می دهند و بیشتر نگران مباحث تکنولوژیکی بوده، کمتر مباحث فرهنگی و مدیریتی را مورد نظر دارند که این مسئله را در تمرکز حدود 70 درصدی مقالات مرتبط با مدیریت دانش بر فناوری اطلاعات / سیستم های اطلاعات نیز می توان مشاهده کرد.

بر اساس این موارد، بر بسیاری از الگوهای بلوغ مدیریت دانش ایرادهایی وارد شده که لزوم درک آن ها را ضروری کرده است. البته بایستی یادآور شد که در ساخت یک الگو بلوغ ایده آل، برآورده شدن چندین نیاز و خواسته، همچون: کاربست پذیری برای هدف های متفاوت؛ تمرکز بر مناظر مختلف و به ویژه افراد؛ قابل درک بودن و همخوانی با مفاهیم مدیریتی و مواردی از این دست مطرح شده که هر چند برخورداری یک الگو از همه این موارد با هم کار سختی است اما مشکل آن است که متاسفانه، هنوز هم هدف اصلی مدیریت دانش توسط بسیاری درک نشده، تنها به فراهم سازی بخشی از ویژگی های اساسی برای مدیریت دانش بسنده می شود.

از این رو در ارائه الگوی بلوغ، توجه به هدف های اساسی مدیریت دانش ضروری است.در این مقاله، پس از بررسی الگوهای مختلف بلوغ مدیریت دانش و به منظور دقت در استخراج مفاهیم؛ الگوهایی انتخاب شده اند که یا رواج و گسترش بیشتری داشته، یا با منبع یابی متقابل در مقاله های مختلف، امکان دسترسی به اطلاعات قابل قبولی از آن ها برای انجام دسته بندی ها میسر بوده و یا ابزار در دسترسی ارائه داده اند.

همچنین به منظور جامعیت بیشتر، برخی از مقاله هایی که در خلال پرداختن به موضوع های دیگر، الگوی بلوغی را ارائه داده اند نیز مورد استفاده قرار گرفته است. در ادامه این مقاله و در بخش این الگوها به شکل مختصر تشریح شده و در بخش موضوع های عمده و کلان قابل توجه در الگوهای بلوغ و دسته بندی های مختلفی برای آنها ارائه شده است که ضمن مشخص کردن نقاط ضعف الگوهای موجود می تواند راهگشای توسعه الگوهای بعدی باشد و در نهایت ضمن جمع بندی بررسی های انجام شده، پیشنهادهایی برای توسعه الگوها ارائه شده است.

انواع الگوهای بلوغ مدیریت دانش

پیش از بیان الگوهای بلوغ مدیریت دانش، باید گفت که به دلیل برخی متدولوژی های مشابه مهندسی نرم افزار و مدیریت دانش، مانند: بحث بلوغ و تناظر در برخی سنجه های اندازه گیری و همراهی مدیریت دانش در فرایندهای توسعه نرم افزار تعداد قابل توجهی از الگوهای بلوغ مدیریت دانش بر اساس الگوی بلوغ انجمن مهندسی نرم افزار یعنی CMM و الگوی توسعه یافته آن (CMMI) شکل گرفته است. اما از آنجا که مدیریت دانش، ساخت یافتگی کمتری دارد و بخش عمده ای از دانش، ضمنی و نامشهود است، بایستی اختلاف آنها در ارائه الگوهای بلوغ مدیریت دانش مورد نظر باشد.

1 . الگوی ارزیابی بلوغ مدیریت دانش

این الگو بر مبنای CMM و با همکاری دانشگاه آریزونا و گروه بزرگ EPIK از شرکت اینتل شکل گرفته و معتبرسازی این الگو نیز در تحقیقی انجام شده است. برای تعیین سطوح پنج گانه بلوغ در این الگو هدفهای سازمانی در دو دسته زیربنایی و ادراکی ارزیابی شده و با کمک آنها سطح عمومی بلوغ تعیین می شود، سپس سطوح عمومی بلوغ مطابق ساختار به نواحی کلیدی بلوغ (KMA) که بیانگر نواحی دانشی ویژه سازمان است و دارای تعدادی اقدام های مشخص در واحد سازمانی است، نگاشت می شود.

در واقع برای هر یک از نواحی کلیدی بلوغ، هدف های مشخص، در دو دسته ادراکی و واقعی (زیرساختی) از سطح بلوغ عمومی مورد بررسی قرارگرفته، با نگاشت آنها به سطوح عمومی بلوغ، سطح بلوغ مدیریت دانش در سازمان معین خواهد شد.با آنکه نواحی کلیدی بلوغ وابسته به سازمان است، در این الگو چهار ناحیه به عنوان نواحی به نسبت عمومی در اکثر سازمان ها مطرح شده اند که شامل: درس های آموخته شده، خبرگی ها، داده و دانش ساخت یافته (دانش ذخیره شده در مستندات دانشی) است.

2 . نقشه راه بلوغ مدیریت دانش

این الگو که با عنوان (STEPS) از آن یاد شده است، مفهوم بلوغ را در دو بعد مطرح می کند و برای هر سطح از بلوغ، مشخصاتی قطعی را متصور است؛ به گونه ای که در محور عمودی که مربوط به ویژگی های کلیدی مدیریت دانش است مفاهیمی همچون درکِ مفهوم مدیریت دانش و آگاهی از مزایای آن در سطوح پایین و مواردی مانند انگیزش و اندازه گیری دانش را در سطوح بالا مطرح می کند و در محور افقی ابعاد این ویژگی ها، از عملکرد پایین تا بالا را در نظر دارد. مثلاً منابع می تواند از سطح بسیار اندک تا کافی و یا هدف ها از مبهم تا مشخص، باشد. در واقع در هر بُعد ترکیبی از ویژگی های موجود بیانگر حضور سازمان در یک سطحِ ویژه از بلوغ است.

3. الگوی بلوغ مدیریت دانش استراتژیک

این الگو که از آن با عنوان فرموله کردن الگو بلوغ مدیریت دانش یاد شده و ما به اختصار S-KMM نامیده ایم، بر مبنای استراتژی شکل گرفته است. در این الگو با تاکید بر نقش ICT به ویژه در گام های انتهایی؛ الگو بسیار کلی ارائه شده که توالی گام های آن ساختاری پیوسته دارد. در این الگو، بلوغ مدیریت دانش با بازبینی مستمر فاکتورهای کلیدی در خارج از مرزهای سازمانی نیز تکرار می شود.

4. الگوی بلوغ مدیریت دانش در اینفوسیس

در اینفوسیس؛ الگوی بلوغی مبتنی بر CMM ارائه شده است که در ابعاد فرد، فرایند و فناوری و در هر سطح از بلوغ یک سری قابلیتها و نواحی نتایج کلیدی وجود دارد که در جمع 15 مورد را شامل می شوند. چرخه عمر مدیریت دانش در این الگوی ترکیبی از گام های کسب/ به روز سازی دانش، اشتراک/ انتشار، به کارگیری مجدد و تیم مجازی برای اشتراک دانش در فرای مرزهای سازمان و به منظور حذف ابعاد فیزیکی به عنوان گام نهایی است. در این الگو که نیازی به برآورده شدن تمام نواحی نتایج کلیدی در بالاترین سطح ممکن برای حضور در یک سطح مشخص از بلوغ نیست.

5 . الگوی عمومی بلوغ مدیریت دانش

این الگو، بلوغِ مدیریت دانش را توسط ابزاری از ترکیب برخی الگوهای بلوغ (KMCA, Knowledge Journey,…) بررسی و در ابزار ارائه شده خود به ازای هر یک از سطوح 5 گانه و هر ناحیه کلیدی عملکرد تعدادی پرسش مطرح کرده که باید پاسخ به پرسش های هر سطح مثبت باشد و سازمان تمام اقدام های کلیدی سطوح بلوغی را که در آن قرار دارد، انجام دهد.

6 . الگوی هرم بلوغ مدیریت دانش

این الگو، بر مبنای CMM، یک جدول پیمایشی را که شامل سه مولفه، با نام های: سطوح بلوغ، فرآیندهای مدیریت دانش (در چهار زیربخش) و قابلیت های زیرساختی است برای نمایش وضعیت و تعیین سطح بلوغ سازمان به کار می گیرد.

7 . الگوی بلوغ مدیریت دانش در زیمنس

این الگو بر مبنای CMM شکل گرفته، سه مولفه را دربر دارد، که عبارتند از :

- الگوی توسعه ای، که کمک می کند تا تعیین شود چگونه نواحی و موضوع های کلیدی مشخص شده به بهترین گونه می توانند سبب رسیدن به سطح بعدی بلوغ شوند.

- الگوی تحلیلی، که کمک می کند که مشاوران الگوهای بلوغِ مدیریت دانش بتوانند تعیین کنند کدام یک از جنبه های کلیدی مدیریت دانش بایستی در آینده توسعه داده شوند.

- فرآیند ارزیابی؛ که تمام گام های مربوطه را برای تفسیر نتایج ساختاردهی می کند.

که در الگوی تحلیلی آن نواحی کلیدی هشتگانه مدیریت دانش و منطبق بر قابلیت سازهای EFQM ارائه شده که با حرکت در عمق سازمان و با رویکرد مدیریت دانش 64 ناحیه کلیدی را بررسی می کند و سپس در مرحله ارزیابی با کمک جمع آوری اطلاعات و داده ها از راه مصاحبه، سطوح بلوغ در این 8 ناحیه کلیدی توسط نمودارهای پیوستاری ارائه می شود که بیانگر نیمرخ بلوغ سازمان است و می توان بخش های نیازمند بهبود را از روی آن شناخت و تعیین کرد که به طور کلی سازمان در چه سطحی قرار دارد.

8 . الگوی بلوغ فرمول دانش

این الگو ابزاری برای ارزیابی و اندازه گیری بلوغ مدیریت دانش سازمانی ارائه داده که KMF/ KM3 نامیده می شود و در آن از ترکیب سه جنبه تکنولوژی، زیرساخت های سازمانی و فرهنگ و نیروی انسانی؛ سطح بلوغ را در درون گروه های افراد بررسی می کند. در این الگو با کمک ذخیره دانشی موجود و شناسایی آن در هر یک از سه بخش مورد نظر که تعامل متقابلی با دانش حاصل از ارزیابی محیط داخلی و خارجی سازمان و پیاده سازی استراتژی دارد، سطح بلوغ تعیین می شود.

9. الگوی بلوغ مدیریت دانش Vission

این الگو که در آن توالی سطوح به شکل غیر قابل پرش مطرح نبوده، شامل دو رویکرد توام به شکل زیر است:

- رویکرد مبتنی بر بلوغ تکنولوژی: که برنامه های مختلف نوآورانه برای توسعه تکنولوژیکی را مطرح می کند.

- رویکرد الگوی بلوغ سازمان گرا: که بر پایه الگوی بلوغ فرموله کردن دانش شکل گرفته، برای رفتن به گام بعدی و ایجاد زمینه مناسب برای گام بعد در مدیریت دانش، درگیر شدن افراد در تحقیق و توسعه را در دستور کار دارد.

هدف این الگو آن است که با ترکیب این دو بعد در یک الگوی واحد، قابلیت توسعه سناریوهای تحقیق و توسعه و پیاده سازی الگوهایی که هم توسعه تکنولوژی و هم بلوغ افراد را به حساب می آورند، فراهم سازد که برای این منظور چهار سناریوی اصلی نیز ارائه داده است.

10 . الگوی بلوغKPMG

گروه مشاوره KPMG تحقیقاتی را در سالهای 1998 و 2000 انجام داد که در نتیجه این تحقیقات چهار ناحیه کلیدی، شامل: افراد، فرایند، محتوا و تکنولوژی معرفی شد و در هر ناحیه کلیدی تعدادی فعالیت اجرایی مشخص شد. بر اساس ارزیابی وضعیت این فعالیت ها، هر شرکت در یک الگو پنج سطحی که Knowledge journey نامیده می شود، قرار می گیرد و شرایط حضور در هر سطح از بلوغ ثابت نبوده، دارای انعطاف است. به عنوان مثال، سازمانی که تنها برخوردار از 3 و یا کمتر از 3 فعالیت مربوط به نواحی کلیدی مختلف باشد، در سطح اول (پر هرج و مرج) قرار دارد و اینکه کدام فاکتورها جز این موارد قرار بگیرند، فرقی نخواهد داشت.

11 . الگوی بلوغ مدیریت دانش K3M

این الگو شامل هشت سطح زیرساخت های استاندارد شده برای اشتراک دانش، جریان مطمئن اطلاعاتی بالا به پایین، سیستم اندازه گیری، یادگیری سازمانی، دانش محوری سازمانی، فرایند محوری در اشتراک دانش، بهبود مستمر فرآیند و خودشکوفایی سازمانی است که هر سطح به سطح پایین خود بستگی دارد. این الگو بیشتر بر زیرساخت و فرآیند مدیریت دانش با محوریت اشتراک دانش متمرکز است و اشاره آن به زیرساخت های استاندارد شده اشتراک دانش در سطح اول، بیانگر آن است که بر خلاف اکثر الگوهای بلوغ، سطح اولیه آن از آگاهی بیشتری نسبت به مدیریت دانش برخوردار است.

12 . الگوی بلوغ 5ikm3

این الگو از CMMI تقلید شده است و دارای 5 گام؛ آغازگر، مصمم، ابتکار، هوشمند و نوآور است که فاکتور انسانی مهمترین اولویت را در آن دارد. در این الگو بیان شده که وضعیت بلوغ می تواند در اثر اغتشاش در هر یک از نواحی کارکردی کلیدی ، به ویژه بُعد انسانی آن تغییر کند. در این الگو با ارائه برخی مفاهیم کلی، تنها به وجود اثر ناشی از تغییرات توجه شده، به میزان این اثرات نپرداخته است و ابزار کاربردی برای این منظور ارائه نشده است.

در این مقاله، الگوهای بلوغ از جنبه های مختلف، مورد مقایسه قرار گرفت. همان گونه که مشاهده شد تمام قابلیت های لازم مورد اشاره برای الگوهای بلوغ مدیریت دانش به شکل یکجا در الگوهای مورد بررسی وجود ندارد. علاوه بر این اکثر الگوهای بلوغ دارای ابزار در دسترس نبوده و با آنکه تعداد زیادی از آنها حاصل مطالعات موردی است؛ اما به شکل مختصر و محدود مورد استفاده قرار گرفته اند و به همین دلیل کارآیی عمومی آنها برای هدفهای مختلف را نمی توان به راحتی تایید کرد.

تقریباً تمامی الگوها، رویکردی ساده شده به بحث بلوغ مدیریت دانش داشته اند که در کنار مزایای این سادگی، به سادگی نیز از کنار برخی واقعیت های دیگر بلوغ، از قبیل ارتباط با مفاهیم عمیق مدیریتی گذشته اند. به علاوه غیر از الگوهای معدود، اعتبار بسیاری از این الگوها بررسی و آزمون نشده است، هر چند که اکثر الگوهای بلوغ با نگاهی کل نگر به بحث بلوغ پرداخته اند اما در مواردی نیز به ارائه طرحی بسیار کلی بسنده شده که با وجود آنکه این مسئله زمینه توسعه و استفاده از الگو برای کارکردهای مختلف را میسر می کند اما بدون تبدیل آنها به طرحی جزئی تر، قابلیت استفاده واقعی نخواهد داشت.

از طرفی نباید فراموش کنیم که بسط الگوهای کلی تا حدودی با حرکت به سمت خصوصی سازی الگوهای بلوغ همراه خواهد شد که این موضوع از کاربست پذیری آن برای هدفها و سازمانهای مختلف خواهد کاست و نیاز است تا در ارائه الگوهای بلوغ مقدار جزئی کردن الگو، با دقت مورد نظر باشد.

.